English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3808 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
alike U بتساوی
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
equalization U تساوی
equations U تساوی
equation U تساوی
parity U تساوی
euality U تساوی
equality U تساوی
equalness U تساوی
par U تساوی
equivalence U تساوی
owelty U تساوی
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
conservation of land U حفظ اراضی
occupied territory U اراضی اشغالی
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
unutilized land U اراضی موات
cultivated land U اراضی محیات
utilized lands U اراضی دایر
tidal flats U اراضی جزرومدی
occupied territories U اراضی اشغالی
seisin U مالکیت اراضی
accumulative area U اراضی سوارشونده
vesture U تصرف اراضی
land grant U اعطای اراضی
land distribution U توزیع اراضی
innings U اراضی مستحدثه
waste land U اراضی موات
waste lands U اراضی موات
land development U احیای اراضی
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
equal sign U علامت تساوی
equities U تساوی حقوق
equality U تساوی یکسانی
inequality U عدم تساوی
egalitarian U تساوی طلب
equity U تساوی حقوق
inequalities U عدم تساوی
tie U تساوی بستن
equalitarian U تساوی گرای
ties U تساوی بستن
egalitarian U تساوی گرای
like U متمایل به تساوی
liked U متمایل به تساوی
likes U متمایل به تساوی
tolerance <adj.> U تساوی نیازمندانه
tie vote U تساوی اراء
reclaiming U احیاء اراضی موات
redemption U پرداخت مالیات اراضی
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
escheat U اراضی بلا وارث
reclaimed U احیاء اراضی موات
reclaim U احیاء اراضی موات
reclaims U احیاء اراضی موات
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
isonomy U تساوی سیاسی و حقوقی
equalitarian U طرفدار تساوی انسان
isometropia U تساوی دید دو چشم
isogony U تعادل و تساوی دررشد
iso cost curve U منحنی تساوی هزینه
mass energy equation U تساوی جرم و انرژی
egalitarian society U جامعه تساوی طلب
egalitarianism U مکتب تساوی طلب
inequalities U عدم تساوی اختلاف
inequality U عدم تساوی نامساوی
inequality U عدم تساوی اختلاف
inequalities U عدم تساوی نامساوی
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
polder U اراضی پست کنار دریا
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
land office U اداره املاک وثبت اراضی
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
book draw U تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
siding U طرفداری
partisanship U طرفداری
sidings U طرفداری
devotion U طرفداری
favoritism U طرفداری
favouritism U طرفداری
one sidedness U طرفداری
adhesion U طرفداری
partiality U طرفداری
one tideness U طرفداری
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
biases U طرفداری تعصب
bias U طرفداری تعصب
he sided with us U طرفداری از ما کرد
growthmanship U طرفداری ازرشد
germanism U طرفداری از المان
prelatism U طرفداری ازمتران ها
party spirit U طرفداری حزبی
advocate طرفداری کردن
sides U طرفداری کردن از
side U طرفداری کردن از
to stand for U طرفداری کردن از
take the part of U طرفداری کردن
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
favored U طرفداری مرحمت کردن
advocates U طرفداری کردن حامی
favours U طرفداری مرحمت کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U طرفداری مرحمت کردن
favors U طرفداری مرحمت کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U طرفداری مرحمت کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
favoring U طرفداری مرحمت کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
proslavery U طرفداری از برده فروشی
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
favor U طرفداری مرحمت کردن
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1some respect for people is not bad
1بیدار شید مردم دنیا
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
1a fairly weighted coin
1چندمین
1Bravetown
2معنی اسم تیتان چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com